تفاوت کوه نوردی در زمستان و تابستان

انجمن پزشکی کوهستان ایران: در زمستان و اوايل بهار کوهنوردی به واسطه ی وجود برف و يخ مشکل تر اسـت و بایـــد آن را جدی گرفت. در ارتفاع بالای چهار هزار متر شرايط قطبی حکم فرما است و به همين دليل آمادگی،توان و استقامت بيشتری در مقايسه با فصول ديگـــر دارد. کوچک ترين بی احتياتی باعث صدمات و خطرات جدی می شود.به همين خاطر تلفات اين دو فصل بســـيار زياد است. وزش باد سرد خيلی زود باعث بيحس شـدن اعضـاء شما می شود، مگر  اينکه ضد باد خوبی داشته باشيد و مرتب حرکت کنيد.

در زمستان و اوايل بهار يک روز آفتابی و بدون باد تبديل به کولاک و يا باران می شود. برف، مسير يابی را فوق العاده مشکل می کند و نه تنها راهها بلکه تکه سنگها را نيز می پوشاند.اگر چه غفلت و بی توجهــــــــــی در تابستان چندان خطرناک نیست ولی در زمستان اگر با فوت و فن کوهنوردی آشنا نباشــد خطر مهلکی به شمار می رود و بالاخره طول روز در زمستان کوتاه(کمتر از8 ساعت) و شبها بسيار طولانی است(16 ساعت). بنابراین خيلی زود در اين فصل با تاریکی روبرو میشوید. از شب زنده داری اضطراری در اين فصل بهر قیمتی که شده باید خــــــودداری کرد.

ادامه نوشته

کیهان کلهر و رضا سامانی

 

کمانچه و تنبک - ماهور - آخ لیل

 

MILLET down coat کاپشن پر

MILLET

کاپشن پر

 down : 90/10

color : purple & black

size : XL - L - M - S

wıth cover

weight ın M sıze : 590 gr

بها : - تومان


لطفا برای موجودی تماس بگیرید


dundar جوراب زنانه

 

 

 

dundar

جوراب زنانه

cotton : 80%

polyamid : 17%

elastane : 3%

وزن : ۶۰ گرم

اندازه پا : ۳۶ تا ۴۰

ساخت : ترکیه

 

بها : 14000 تومان

بها : 7000 تومان

 

 

 

برای دیدن نمونه های دیگر جوراب به ادامه مطلب بروید :

 

ادامه نوشته

xlneeko - 6003 پلار

xlneeko

model : 6003

اندازه : XL زنانه - L مردانه

وزن : ۵۴۰ گرم

رنگ : نارنجی- قرمز

بنفش پر رنگ -بنفش کم رنگ

 

توضیح :

پلارهای نیکو خوش دوخت و خوش طرح و رنگ اند

سبک وزن و گرم اند - کیفیت پارچه پلار بالاست

با برخی محصولات برندهای معروف همچون وئوده-پاتاگونیا-برگهاوس-ماموت ... رقابت می کنند 

بها : - تومان

 

xlneeko - 6006 پلار

xlneeko

model : 6006

اندازه : XL - L

وزن : ۴۹۰گرم

رنگ : نارنجی - سبز - قرمز - صورتی

 

توضیح :

پلارهای نیکو خوش دوخت و خوش طرح و رنگ اند

سبک وزن و گرم اند - کیفیت پارچه پلار بالاست

با برخی محصولات برندهای معروف همچون وئوده-پاتاگونیا-برگهاوس-ماموت ... رقابت می کنند 

بها : - تومان

 

 

کپسول گاز 450 گرمی‎ کوا

KOVEA

ترکیب : بوتان + پروپان

وزن گاز : 450 گرمی

وزن کل : 660 گرم

بها : - تومان

 

شیرت رو خوردی پسرم!

http://mohitban.blogfa.com/

عکاسی به جای شکار

http://mohitban.blogfa.com/

یادداشتی از یک نوجوان 12 ساله بنام سپهر عیدی‌وند مرگ یوز پلنگ سمنان

ناامید بود. پریشان بود. گرسنه بود. این دیگر پسر بچه‌ای نیست که اشتباهی به جنگل آمده و گرسنه است. این کسی نیست جز یوز ایرانی. بله. سرش را به چپ و راست می‌چرخاند. دنبال غذا می‌گشت. کلی، بزی، چیزی، هیچ چیز نبود، هیچ چیز. انسان‌ها تمامشان را غارت کرده بودند. یوز در حالی که لب پائینی اش را می گزید با خود گفت: آخر آنها این همه گوسفند دارند، این همه مرغ دارند، به مقدار فراوان، چرا می آیند و غذای ما را می کشند. فقط یک دلیل می تواند داشته باشد: تفریح و خوشگذرانی. آهی کشید. در حالی که پیش می‌رفت و دنبال چیزی می گشت، گرچه می‌دانست چیزی پیدا نمی‌کند. با خود گفت: این موجود دوپای خونخوار حتی به آن حیوان‌هایی مانند گاوها و بزها و غیره که برای او زحمت می‌کشند و مزد آنها یک ضربه شلاق و چوب است هم وقتی پیر می شوند، رحم نمی کند و آنها را می‌کشد. یاد بچه‌هایش افتاد. در چشمانش حلقه‌ی اشک پدیدار گشت. لبش می‌لرزید. نمی‌خواهم یا بهتر است بگویم نمی‌توانم حال او را توصیف کنم. چون من هم انسانم. همان موجود دوپا. یوز که کاملاً مطمئن بود غذایی پیدا نمی‌کند، از کوه پایین آمد. دراز کشید و در حالی که دست‌هایش را زیر سرش گذاشته بود، به جلو خیره شد. یاد داستان‌های پدربزرگش می‌افتاد که از سرسبزی و انبوه حیوانات سخن می‌گفت. اما این داستان هم مثل همه داستان هاست. در حالی که تصویر بچه هایش را که گرسنه بودند در ذهنش مجسم می‌کرد و در حالی که کشتن جفتش توسط انسان در جلوی چشمانش نقش بسته بود، صدایی شنید. صدای فلوت. توجهی نکرد. آوای فلوت زیبا بود. اما نمی توانست دل غمگین او را بهاری کند. اما ناگهان جا خورد. با خود گفت: این صدا، صدای فلوت چوپان است. خوشحال شد. امید مثل چراغی در قلب او روشن شد. خرامان خرامان به سوی آوای فلوت پیش رفت. وقتی تصویر مبهمی از گله را دید قدم‌هایش را آهسته تر کرد. وقتی کمی جلوتر رفت در پشت درختی پنهان شد. گله را رصد کرد. لبخند زد. می توانست خودش و بچه هایش را از گرسنگی نجات دهد. آرام آرام از پشت گله به طرف گوسفندی خزید. ناتوان بود. درمانده بود. خسته بود. حتی شک داشت که بتواند گوسفند را بگیرد. چند قدمی به گوسفند نمانده بود که صدایی شنید. صدایی که خیلی برایش آشنا و متاسفانه بسیار تلخ بود. صدای پارس سگ ها. در آن لجظه این گربه ایرانی، دیگر چیزی نمی دید. اشک جلوی چشمانش را گرفته بود. ناامیدانه به طرف گوسفند یورش برد. اما سگی جلویش را گرفت. دندان‌هایش را به علامت تهدید به او نشان داد. یوزپلنگ که می‌دانست دیگر از غذا خبری نیست، با خودش گفت: حداقل در آخرین لحظات زندگی در کنار بچه‌هایم باشم و به طرف کوه دوید. مثل اینکه سگ ها نمی خواستند دست از او بردارند. می خواستند او را بگیرند. ناگهان یوز ناتوان آخرین زورش را برای رسیدن به کوه زد. خیلی درمانده بود. گرسنه ، خسته، روی زمین افتاد. در حالی که نفس نفس می زد و صدای سگ ها را از پشت سرش می‌شنید، ناامیدانه تلاش کرد تا بلند شود. ولی نمی توانست. ناگهان جسمی را بر روی پوست خال خالی اش احساس کرد. بعد فقط چند لحظه طول کشید. تا دیگر چشمانش را باز نکرد. خداحافظ هم وطن.

منبع : سبز پرس

http://mohitban.blogfa.com/


 

اطلاعات سبز تنوع زیستی

 

پرواز

 

 

 

http://uplod.ir/onltsfd9x17i/wingsuit_base_jumping_on_Vimeo.mp4.htm  

 

 

 

 

 

زندگی دوباره در دقیقه نود!

 

توچال جبهه شمالی از ایگل جمعه  ۲/۱۰/۹۰ 

 

 البته نمی خواهم  به این موضوع که این برنامه با حضور چه کسانی برگزار شد بپردازم در واقع هدف بیان تجربه ای تلخ و مخاطره آمیز است که شاید گاهی برای بعضی از  ما اتفاق افتاده باشد.به نظرم  هیچ اشکالی ندارد گاهی بترسیم و اعتراف کنیم ترسیدیم و کم آوردیم  و میانه راه برنامه را رها کنیم و  باز گردیم. ایرادی ندارد حتی اگر بگویند ترسید یا نتوانست چون این ها قیمت جان انسان نیست.

 

 جمعه روز خوبی نبود و پیش بینی هواشناسی جور دیگری در آمد و سرعت باد بسیار شدیدتر از آنچه که پیش بینی  شده بود شد. کولاک شدید که دید را زایل می کرد وسرمایی که به تنت پنجه می کشید  نمی دانم تا حالا چند نفراز شما  سایه مرگ را در چند قدمی خود دیده اید که پنجه افكنده است و به خود می خواند و حس می کنید که مثلا نهایت تا نیم ساعت دیگر اگر شرايط به همين منوال پیش برود  خواهید مرد و در آن کولاک و برف و باد سهمگين کوه هیچ راه نجاتی نبینید.همنوردان من اینجا را خواهند خواند و شاید بگویند وضعیت من آنطور هم نبود اما تمام تلاشم را کردم تادر آن شرایط بحرانی بجای واماندن و ترس در دل آنها انداختن خود را قوی نشان بدهم تا آنها هم انرژی مضاعفی در یاری من پیدا کنند  خوشحالم توانستم لااقل در شرایط بحرانی ذهنم را تست کنم که کار نامعقول نکنم و تا لحظه آخر مدام در حال تحلیل شرایط و گرفتن بهترین تصمیم باشم.

 

انسان هم بسان ماشین است که اگر سوختش تمام شود حتی یک قدم هم راه نخواهد رفت مگر هی ماشین را تکان دهید تا ته مانده سوخت داخل باک به موتور برسد و ماشین چند قدمی حرکت کند اما یکجا بالاخره خواهد ایستاد. وقتی تخلیه ی انرژی می شوی  هیچ اندامی از مغز فرمان نمی برد.

 

این مسئله قوی و ضعیف هم ندارد و چه بسا کوهنوردان قدرتمندی در شرایطی بتوانند و در شرایط مشابه  همان مسیر و اوضاع را نتوانند به عنوان مثال کوهنورد قدرتمندی چون مرحومه لیلا اسفندیاری با وجود ماهها تمرین زیر نظر مربی بدنساز در گاشربروم تخلیه انرژی شد و نتوانست خود را کنترل کند و همین کوهنورد در شرایط بدتری توانسته بود.

 

 به هر حال همیشه کوهنوردان در شرایط روحی و جسمانی مطلوبی نخواهند بود بنابراین مدیریت شخص بر خود فارغ از سرپرست و غیره مهمترین پارامتر یک کوهنورد است و قطعا یک سرپرست با تمام تجربه نمی تواند به اندازه خود شخص  از درون و وضعیت جسمانی وی اطلاع داشته باشد.این مبحث به این منظور نیست که نقش سرپرستان را نادیده بگیرم چون به هر حال آنها تجربیات غنی تری در كوهنوردي و شرايط بحراني دارند. من بیشتر قصدم در این پست پرداختن به خودم است.

 

در آن نیم ساعتی که دیگر خودم را تمام شده می دانستم نمی شد دل بست  به حضورهمنوردان با تجربه کنارم که خود درگير شرايط خاص بودند  چه برسد بخواهند دو نفر از اعضا را خاصه من که شرایط بحرانی داشتم حمل كنند چون شما بهتر از من می دانید در شرایط بحرانی اگرمصدوم را  بسکت هم کنند با فرض توان اعضای گروه به علت عدم تحرک  مصدوم دچار یخزدگی می شود. عدم تحرک مصادف با سرمازدگی و....

 

 در هر صورت مثل اینکه قسمت نشد عده ای از دست من راحت شوند و می رفت این وبلاگ خاموش شود و وبلاگ مکث بعدها فقط با نام لیلی رهنما  نوشته شود. اما امت کوهنورد بدشانسی آوردند و من زنده ماندم از خدای خودم تشکر می کنم که فرصتی دیگر به من داد.

 

اصلا ابایی ندارم که بگویم اشتباه کردم که بگویم ترسیده بودم که بگویم حماقت کردم و مسئولیت کارم را متوجه سرپرست نکنم  چون به نوعی سرپرست به من اعتماد کرده بود.

 

اشتباهاتم

۱- با وجود اینکه مقرر بود روز جمعه برنامه سنگینی رو اجراکنم اما در طول هفته خصوصا سه شنبه و چهارشنبه دو تمرین سنگین ورزشی داشتم که زمان استراحت و بازیابی رو از بدنم گرفت.

۲-خروج از منزل بدون خوردن صبحانه و تکمیل انرژی، کاری که قبلا همیشه می کردم.

۳- همراه نبردن مواد غذایی درست و انرژی زاو قناعت کردن به تنقلات فاقد ارزش غذایی مناسب.

۴-فقدان تجهیزات مناسب برای شرایط بحرانی و استفاده از تجهیزات غیر استاندارد و سنگین و نامرغوب.

۵- حمل لوازم اضافه ای که اصلا به کار برنامه نیامدو متناسب با آن برنامه هم نبود و صرفا کوله را سنگین کرده بود در واقع  عدم ارزیابی درست برنامه و نبردن تجهیزات خاص آن برنامه.  

۶-نداشتن عینک طوفان.

۷-عدم ارزیابی توان بدنی و تقسیم درست انرژی در طول برنامه ابتدا سرعت زیاد(توسط خودم)که به واقع زمان بازیابی به بدن داده نمی شد.

۸-نداشتن خواب کافی شب قبل از اجرای برنامه علی رغم تاکید سرپرست برنامه که این کار خود فرصت ریکاوری بدن  به خاطر خستگی کار روز قبل را گرفت.

۹-ایجاد باور غلط در خود که موجب شد دربستن کوله و غیره جدی نبوده  و اتکا به این موضوع که دو سه تن از اعضای گروه دارای تجربه ی صعودهای خارجی و قلل بالای هشت هزار را دارند.

من یکبار دیگر به زندگی بازگشتم اما با درسهای زیاد:

۱-هر گز کوه به قیمت جان آدمی نباید تمام شود کوه همیشه هست اما سهمیه جان فقط یک عدد است.

۲-ما فقط متعلق به خودمان نیستیم خانواده ای هستند که منتظرمان هستند پدر و مادری، همسری، فرزندی و دوستانی

۳-از اشتباهات پند بگیریم واز یک سوراخ دوبار گزیده نشویم شاید دفعه بعد اجل این فرصت دوباره زندگی را به ما ندهد

تشکر و سپاس از اعضای عزیز گروه که تمام توان و تلاش خود رابرای کمک به من بکار بردند.

برداشت از : http://www.tanzkuh.blogfa.com/post-57.aspx

cerjo : 063.662 عینک آفتابی

cerjo

Switzerland

 model : 063.662

عینک آفتابی

 color : red/smoke

cat : 3

weight : 25 gr

بها : - تومان

 

cerjo : 067.141 عینک آفتابی

cerjo

Switzerland

 model : 067.141

عینک آفتابی

 color : brown/brown

cat : 3

weight : 25 gr

بها : - تومان

 

adidas a136 elevation climacool - عینک کوه و اسکی

adidas

model : glasses a136 elevation climacool 

عینک کوه و اسکی

 Frame Colour : Black/Gold

Lens Tints : SPACE - cat. 4

LST Bright Anti-Fog Orange - cat. 1

Lens Size : 80 x 40mm

Nose Bridge : 11mm

Temple Width : 130mm

Arm Length : 110mm


بها : - تومان


لطفا برای موجودی تماس بگیرید


 

adidas a143 terrex pro - عینک کوه و اسکی

adidas

model : a143 terrex pro

عینک کوه و اسکی : ساختار دو لنزه بودن این عینک برای عینکی ها هم مناسب است.

Features

Twin Filter™ - Anti-fog coating & de-icer

Tri-Fit™ Temple

Double-Snap Nose Pads™l

Clima-Cool™ Ventilation System

Helmet Compatible

Traction Grip™ Temples

 


Includes the following


twin filter
nose cover
hard case
head strap
microfiber bag
2nd pair of lenses

بها : - تومان


لطفا برای موجودی تماس بگیرید


 

جسمم همه اشگ گشت و چشمم بگریست

 

جسمم همه اشگ گشت و چشمم بگریست

در عشق تو بی جسم همی باید زیست

از من اثری نماند این عشق ز چیست

چو من همه معشوق شدم عاشق کیست

"زنده یاد ابوسعید"

ادامه نوشته

روستايي بدون زباله در استان گيلان

 
جام جم آنلاين: جايزه 2000 توماني به گردشگران، سقالكسار را به روستايي پاكيزه، نمونه و بدون زباله در سطح استان گيلان تبديل كرده است.
ادامه نوشته

پاییز آمد

پاييز آمد در ميان درختی لانه كرده كبوتر ، از تراوش باران می ­گريزد.

خورشيد از غم با تمام غرورش پشت ابر سياهی عاشقانه به گريه می­ نشيند .

من با قلبی به سپيدی روز ، به اميد بهاران ، می ­روم به گلستان،

همچو عطر اقاقی لابلای درختان مي­نشينم .

باشد روزی به ندای بهاران ، روی دامن صحرا لاله رويد.

شعر هستی بر زبانم جاری ، پر توانم آری ، می ­روم در كوه و دشت و صحرا

ره پيمای قله­ ها هستم من ، راه خود در توفان در كنار ياران می­ نوردم.

دركوهستان يا كوير تشته يا كه در جنگل ­ها رهنوردی شاد و پر اميدم، دارم اميد

كه دهد سختی كوهستان ، بر روان و جانم ، پاكی اين كوه و دشت و صحرا

باشد روزی كه رسد شعر هستی بر لب ، جان نهاده بركف راه انسان ­ها در نوردم

شعر هستی بودن و كوشيدن ، رفتن و پيوستن ، از كژی بگسستن جان فدا كردن در راه حق است.

برداشت از : گروه کوهنوردی طبرستان جوان بابل http://tjbc.blogfa.com

http://www.tebyan.net/NewIndex.aspx?pid=150314&MusicID=79294 گروه کر مرکز موسیقی

 تنظیم از محمدرضا عقیلی

عکس هایی از کوههایی 4-3-85 چهل چشمه


http://upload.tehran98.com/img1/th3fbafmpla40k09l1t.jpg


 

ادامه نوشته

علم بهتر است یا نفت؟

 

توماس فریدمن
مترجم: ملاله حبیبی 
منبع: نیویورک تایمز 


گاه و بي‌گاه از من مي‌پرسند: «به جز كشور خودت ‌به كدام كشور ديگر علاقه داري؟» هميشه يك جواب داشته‌ام :

ادامه نوشته