گم شدن افراد در محيط هاي طبيعي ، رخداد كميابي نيست . گاهي اين اتفاق براي نيروهاي امداد ونجات نيز رخ مي‌دهد و مأموريت آنان را به خطر مي اندازد . دلايل بسياري براي گم شدن وجود دارد كه مهمترين آنها چنينند :

1.     ناتواني انسان از حركت روي خط راست : اگر شاخص هاي كمكي يا ديد كافي در محيط موجود نباشد ، انسان قادر به حركت مستقيم نيست زيرا اولا ً دو نيمه بدن ما ( از جمله دو پاي ما كاملا ً قرينه و برابر نيستند ، دوم اينكه معمولا ً يكي از چشمان ما در روند ديدن اشياء و محيط پيرامون ، نقش غالب دارد و ما صورت خود را طوري نگه مي داريم كه سوژه به خوبي در ميدان بينايي چشم غالب قرار گيرد . دو عامل فوق باعث مي شود كه در پيمايش هاي طولاني در مناطق هموار ( مثلا ً در شب يا در دشت هاي برفپوش ) ، مسير حركت ما به جاي مستقيم ، منحني يا حتي دايره كامل باشد .

2.تمايل به آسانترين راه ها : هنگامي كه يك سر بالايي را به صورت اريب طي مي‌كنيم ، ناخود آگاه و به تدريج طوري تغيير مسير مي دهيم كه در نهايت مسيرمان كاملا ً افقي و آسان مي‌گردد. همچنين در رويارويي با باد يا  كولاك ، ناخود آگاه طوري تغيير جهت مي‌دهيم كه در نهايت ، باد پشت سرمان قرار گيرد . اين عوامل موجب انحراف از مسير اصلي و گم شدن ما مي‌گردد.

3.    پرهيز از كسب اطلاعات : بسياري از راهپيمايان از پرسش و كسب اطلاعات ضروري در مورد مقصد و مسير خودداري مي‌كنند كه علت آن معمولا ً غرور بيجاست . اين غرور موجب مي شود كه خيلي دير به اشتباه بودن مسير پي ببريم و جبران آن نا ممكن يا دشوار باشد .

4.    اعتماد مطلق به اطلاعات ديگران : كسب اطلاعات از منابع مختلف ( از جمله افراد محلي ) نقش مهمي در پيشگيري از گم شدن دارد ولي اعتماد كوركورانه به اين اطلاعات نيز خطرناك است . در نهايت راهپيما بايد از هر فرصتي براي كسب اطلاعات بهره بگيرد ولي قضاوت در باره ي آن اطلاعات و تصميم گيري نهايي با خود اوست .

راهپيما بايد برپايه اطلاعات قبلي خود ، تجارب شخصي ، شناخت نسبي از فرد دهنده اطلاعات و ساير عوامل ، درمورد ميزان اعتبار اطلاعات ارائه شده داوري نموده سپس درمورد آن تصميم درست و منطقي بگيرد .

برداشت از : http://asgharnazari33.blogfa.com/